زوج خوشبخت شیعه

عاشقانه ترین جمله ای که حضرت زهرا سلام الله علیها به حضرت علی علیه السلام میگفتن:>...روحی لک الفدا یا علی**جانم سپر بلای تو یا علی**

زوج خوشبخت شیعه

عاشقانه ترین جمله ای که حضرت زهرا سلام الله علیها به حضرت علی علیه السلام میگفتن:>...روحی لک الفدا یا علی**جانم سپر بلای تو یا علی**

۲ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ق.ظ

زیبایی اخلاق

آقا جان دلم به مستحبی خوش است

که جوابش واجب است...


السلام علیک یا اباصالح المهدی


عید همگی با کمی تاخیر مبارک...


ولی ای کاش قاطی تمام ادعاهامون کمی هم انتظار واقعی چاشنیش میکردیم.


1381491960116167_large.jpg

......................................................................................................................


سلام


امروز اومدم یه کتابی معرفی کنم که خوندش حتما حتما حتما مفیده...و به صراحت میتونم بگم یکی از قشنگ ترین


کتاب هایی هست که تا الان خوندم...


کتاب ((زیبایی اخلاق))


نویسنده:حجت الاسلام فرحزاد...


zibaee akhlagh.jpg


بعد از خوندن این کتاب فهمیدم واقعا اگر جایی عصبانی شدم و بداخلاقی کردم(حتی اگر عصبانیتم دلیل موثقی داشته)


اشتباه کردم و فقط و فقط به ضرر خودم تموم شده.و دقیقا همون لحظه یا شاید ساعت ها شاید روزها و....


رو به خاطر یک لحظه عصبانیت باختم...


تمام اعمال حسناتی که با سختی به دست آوردم با یک بار کج خلقی از دست دادم...


فهمیدم آدم هایی که همیشه بد اخلاقن نه دنیا دارن نه آخرت...


تا جایی که تو این کتاب خوندم:


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند:هیچ کس غضب نکرد جز اینکه مشرف به جهنم شد.


و ما بعضی اوقات چه راحت همه ی خوبی هایی رو که داشتیم از دست میدیم...


یه جای کتاب بود واقعا تنم لرزید اونجایی که خوندم:


اخلاق آنقدر مهم است که کافر خوش اخلاق و با سخاوت ممکن است عاقبت بخیر شود و به بهشت برود


ولی مسلمان بخیل و بداخلاق سر از جهنم در بیاورد.



کمی مثل پیامبرمون باشیم...(اول از همه هم به خودم میگم:(.....................)

پیامبری که خود خداوند به او فرمودند: ((انک لعلی خلق عظیم)):به راستی که تو دارای اخلاق بسیار بزرگوانه ای هستی.


و خود پیامبر فرموند:انما بعثت لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ اَلاخلاق:من تنها برای این مبعوث شدم که مکارم اخلاق را به اتمام برسانم.



و یـــــــــــــــــــــادمون نره روز قیامت قبل از نماز و روزه و.....خوش اخلاقی رو در نظر میگیرن.



پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:نخستین چیزی که در روز قیامت برای سنجش اعمال انسان در میزان گذارده

میشود،خوش اخلاقی اوست.



به نظر خود من تنها چیزی که میتونه یه زندگی رو تا آخر عمر سرپا و شاداب نگه داره اخلاق خوش زن و همسرش هست.


و از همین جا به همسرم میگم واقعا دوستت دارم خدا حفظت کنه.


برای همگی از خداوند بزرگوار اخلاقی خوش و محبتی پایدار آرزومندم.

................................................................................................................


پ.ن:


میتونید این کتاب رو از این سایت دانلود کنید.


http://samtekhoda.tv3.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1780:1393-01-30-06-11-42&catid=80:1393-01-30-05-03-02&Itemid=381

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۳
فاطمه زهرا م.م
يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۰ ب.ظ

دختر شینا...«عشق به این میگن»

بعد از مدتـــــــــها سلام...


امیدوارم حال هر کسی که به این وبلاگ سر میزنه خوبِ خوب باشه...


بله حال همه خوب باشه...الان شاید پیش خودتون بگین مگه میشه حال همه خوب باشه؟؟


بله میشه...کسی که حب علی علیه السلام و آلش تو دلش باید خوب باشه...


شمایی که غصه میخوری نگران نباش توکل به خدا درست میشه....


بگذریـــــــــــــم...


اومدم یه کتاب معرفی کنم که فوق العاده بود...خوندش برای آدم هایی مثل من خیلی لازمِ...


این کتاب واقعا کلمه به کلمه ش بوی عشق عشق میده.......چقدر عشق و عاشق بودن ساده و قشنگِ اما ما چقدر سختش میکنیم


کتاب :

«دختر شینا» داستان زندگی قدم خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر....{-35-}

ازشنیدن جمله ی «باید تکیه گاهم باشی» تعجب کرد. هیچ کس را در روستا سراغ نداشت که به زنش چنین حرفی زده باشد.

«قدم خیر محمدی کنعان» چهارده سال بیشتر نداشت اما قبول کرد که تکیه گاهِ حاج ستار باشد. همین طور هم شد.

کتاب «دختر شینا» داستانی است از 24 سال زندگی صاحب خاطرات در کنار سردار ستار ابراهیمی.

این کتاب از 19 فصل تشکیل شده و از کودکی او آغاز می شود، از زمانی که نامش را به خاطر قدم خوشی که داشت «قدم خیر» گذاشتند. 

نویسنده که خودش هم یک زن است قدم به قدم وارد زندگی قدم خیر می شود،

به ازدواج او با سردار ابراهیمی سرک می کشد و همدم شب های تنهایی این زن و فرزندانش می شود.

شب هایی که قدم خیر و بچه های قدو نیم قدش وضعیت قرمز را تجربه می کردند و پدر در مناطق جنگی به

عده ای از نیروها فرمان می داد.

این کتاب بیش از آنکه مجموعه ای از خاطرات پراکنده ی زندگی با یکی از سرداران شهید باشد، داستان است؛

از آن دسته داستان هایی که انسجام و به هم پیوستگی در آن موج می زند.

نوشتن خاطرات دوران کودکی یک فرد میانسال با جزئیات کار مشکلی است که به نظر می رسد نویسنده خوب از پس آن برآمده است.

گزیده متن:

مهدی را داد بغلم و گفت:« من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.»

 گفتم:« کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.» گفت:« چی می گویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم.

حالا که مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.»

مهدی را بوسیدم و سعی کردم آرامَش کنم.

گفتم:« چه حرف هایی می زنی تو. خیلی زندگی را سخت گرفته ای. این طورها هم که تو می گویی نیست.

کنسرو سهمیه توست.چه آنجا، چه اینجا.»

کنسرو را دور از چشم مهدی از توی داشبورد درآورد و توی صندوق عقب گذاشت. گفت:«چرا نماز شک دار بخوانیم.» (صفحه399)

20130430101727-book-big-130126050611-dokhtare-shina.jpg

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۵۰
فاطمه زهرا م.م