يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۰۰ ب.ظ
سلامی دوباره
بعد از هفت ماه اومدم به این بلاگ......
راستش هم دوست دارم بنویسم هم دوست ندارم....
دوست دارم برای اینکه اینجا شاید بشه شبیه یک چاه برای حرف زدن....
دوست ندارم برای اینکه زندگی متاهلی زیبایی هاش در کلمات نمیگنجه.....
بگذریم....
توی این هفت ماه من خیلی چیزا یاد گرفتم....
در راس همه یاد گرفتم که دیگه باید رسما امانت دار زندگی عزیزترین فرد زندگیم بشم باید مراقب همه چی باشم....
مهم ترین وظیفم هم حفظ آرامش خونست....
فهمیدم که یک زن به راحتی میتونه خونه رو شاد کنه و راحت تر از اون میتونه میدون جنگش کنه
فهمیدم که گریه های بی حد یک زن رو فقط و فقط شونه های یک مرد آروم میکنه
بدونه اینکه خود مرد بدونه پناهه همسرشه
فهمیدم که امنیت در کنار همسر با امنیت در کنار محارم دیگه خیلیییی فرق داره
فهمیدم که چه رضایتی، بالاتر از رضای خدایی که
در گرو رضای همسرت باشد . . .
پ.ن:
برای همه زندگی خوب و شیرین رو آرزومندم.
حلول ماه رجب بر همگی مبارک.
عذر خواهی بابته بد نوشتن بزارید به حساب هفت ماه دوری
یاحق